این یادداشت رو به بهانه چند صدمین پروپوزال “دیجیتالمارکتینگی” که بررسی کردم و فقط “اینستاگراممارکتینگ” بود، مینویسم. اگر سنتان برسد قدیمترها روی کنترل تلویزیون یک چیز زمخت میانداختند به نام محافظ. محافظ برای این بود که کنترل نو بماند. خراب نشود و احتمالا موقع فروش هنوز نو باشد. ما به استفاده نکردن و نو نگه داشتن عادت داریم. خوب که نگاه میکنم، میبینیم ما خیلی اهل استفاده “نکردنیم”. ماشین میخریم و پلاستیک صندلیاش را نمیکنیم. مبل میخریم رومبلی روی آن میاندازیم. کلی برای آمدن رنگ دلخواه گوشی موبایل به بازار صبر میکنیم آخر سر یک کاور زمخت روی آن میاندازیم. دوچرخه میخریم و نوار پیچش میکنیم.
به نظرم ادامه همان فرهنگ میشود چیزی که در فضای دیجیتالمارکتینگ ایران میبینیم. به نظر میرسد ما نسلی هستیم که از ابعاد مختلف دیجیتالمارکتینگ هم فقط “اینستاگرامش” را میبینیم. استثناها را بگذارید کنار. تولید محتوای روزانه و عکسالعمل نشان دادن به چهارتا رویداد تقویمی نخ نما و انتشار چهار تا عکس از محصول در زوایای مختلف و ریختن پول در جیب ۴ تا اینستاگرامر تمام چیزی است که غالبا در فضای دیجیتالمارکتینگ ایران میبینیم. ظرفیتهای دیجیتالمارکتینگ بسیار بیش از اینهاست. این همه پلتفرم مختلف برای ارتباط و تاثیرگذاری مخاطب. این همه پتانسیل برای شناخت Insight مخاطب، این همه ظرفیت برای دسترسی به بخشهای خاص بازار. این همه پتانسیل فروش. این همه پتانسیل تحقیقاتی و تحقیقات بازار. دیجیتالمارکتینگ اینستاگرام مارکتینگ نیست. گاهی از خودم میپرسم باقی ظرفیتها را برای کی نگه داشتید؟
به نظر الان وقتش است که بگویم ما دیجیتالمارکتینگ را وارد کردیم ولی فرهنگش را وارد نکردیم. شرکتها در حال قدم گذاشتن به مرحله جدیدی هستند. شرکتها در اینستاگرام ماجراجوییهای خودشون رو کردند. به قدر کفایت محتوای روزانه و روتین و نخ نما نشان دادند. حالا وقتشه پلاستیکهای دیجیتالمارکتینگ ایران رو بکنیم یه ذره از ظرفیتهاش استفاده کنیم.
راستی اگر علاوه بر چیزهایی که من گفتم، مصداقی برای “استفاده نکردن” دارید، بگید.